گزارشی از جشنواره هُمار

روز 14 خرداد 1393 از خرم آباد به سمت آبشار بیشه حرکت کردیم. ساعت 7 عصر به روستای بیشه رسیدیم، در آنجا آقای نریمانی – دوست درودی مان و آشنا به مکان- منتظر رسیدن ما بودند. حدودای ساعت 9 شب بود که رفتیم راه آهن و منتظر  رسیدن باقی دوستان که با قطار از تهران می آمدن شدیم.

روز 15 خرداد که مصادف با روز جهانی طبیعت بود، ساعت7 صبح همگی بیدار بودند و در حیاط منزل صبحانه صرف شد. بعد به سمت سرچشمه آبشار حرکت کردیم. برای رسیدن به سرچشمه باید از خط راه آهن عبور می کردیم و وارد مکانی می شدیم که در آنجا پلازهایی برای اقامت درست کرده بودند  و خانواده ها می توانستند در آنها ساکن شوند.

در بالای آن قسمت یک جایی مثل تلمبه خانه بود که آب چشمه را با لوله هایی به قسمت های مختلف تقسیم می کرد و به جاهای مختلف می برد.آب آنجا حتی به دورترین شهرها هم فرستاده می شود و قسمت کمی از آب نصیب آبشار و روستا می شود.آب چشمه زلال و شیرین و گوارا بود. این آب برای مصارف مردم همین روستا نیز استفاده می شود. شدت آب بصورتی است که هر خانه ای شیر آبی را باز نگه می دارد.

در راه آهن با بچه ها عکس های یادگاری گرفتیم.این راه آهن به دستور رضا شاه پهلویی ساخته شده و جالب اینجاست که در حال حاضر از همان واگن های حدودا صد سال پیش برای قطارهای محلی استفاده می شود.

در طول مسیر، منظره ای که برای همه ما جالب و جذاب بود استفاده از ریل های راه آهن در روستا به عنوان پل های جوی آب و دیوارهای خانه و هرچه که شما فکرش را بکنید!!! از این خلاقیت خیلی شگفت زده شدیم.

نزدیک راه آهن با یکی از اعضای شورای روستا آشنا شدیم و در مورد دغدغه های جشنواره (از بین رفتن محیط زیبای آبشار به وسیله بازدیدکنندگان و مسئولین ناآشنا به فرهنگ و روش نگهداری از طبیعت) و اینکه چرا اینجا جمع شدیم (درخواست ایجاد اقامت گاهی کمی دورتر ازآبشار و حفظ بافت سنتی روستا) با ایشان گفتگو کردیم.در حین صحبت ها ایشان مارا به سمت تاج آبشار راهنمایی کردند.آنطور که ایشان می گفتن یکی از مشکلاتشان نبود پارکیگ مناسب در نزدیکی آبشار است که باعث می شود گردشگرانی که به آنجا می روند جاهایی نامناسب را برای پارک خودرو انتخاب کنند.

مشکل دیگری که بیشتر خود ما برآن توجه داشتیم، تولید حجم زیادی از زباله در کنار رودخانه و خود آبشار بود؛ ولی به ظاهر این مساله دغدغه مسئولین روستا نبود.

بعد از سرچشمه، به سمت پایین آبشار حرکت کردیم و بعداز ظهر به سمت محلی که برای دفن زباله ها در نظر گرفته بودند، رفتیم.محل دفن زباله ها چند کیلومتری بالاتر از آبشار و در مسیر رودخانه بود!!!

در آنجا دوستان هنرمند کارهای هنری خود را به اجرا درآوردند.

شب را مهمان آقایون گروه بودیم و رفتیم کنار رودخانه آتش روشن کردیم و قرار شد که سیب زمینی و بادمجان و گوجه کباب برامون درست کنند.

آقای کولیوند در آنجا عصای موسی را پیدا کرد و معجزاتی هم با آن انجام دادند.

همه با اعصای موسی عکس یادگاری گرفتند.

بعد از شام دوستان آثارمحیطی با آتش را پدید آوردند.

صبح روز جمعه 16 خرداد ماه، همگی برای گرفتن عکس و فیلم به سمت آبشار حرکت کردیم.

جمعیت زیادی برای تفریح به آبشار آمده بودند و آبشار تبدیل شده بود به مکانی برای شنا و پرش از ارتفاع.